لامصب از سگ وفادارتره این تنهایی تنهاش که میذاری میری تو جمع کلی میگی میخندی بعد که از همه جدا شدی از کنج تاریکی میاد بیرون وا میسه بغل دستت دست گرمشو میذاره رو شونت بر میگرده در گوشت میگه - خوبی رفیق؟ بازم خودممو خودت...